- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و شهادت حضرت زهرا سلاماللهعلیها
وقتی که بغض گریه درون صدا شکست انگار پایههای عرش، به دست خدا شکست تقدیر دل، شـکـسـتـه شـدن بـود از ازل از ابـتـدا شـکـست که تا انتـها شکـست آن قـدر پـردههـای غـم او ضـخـیم بـود حتی در این مواجهـه باد صبا شکـست این اشـک و آه، منـتـظـر یک اشارهاند در شور روضههاست که آب و هوا شکست باید پس از دوماه عـزا، تازه گریه کرد تازه حریم حـرمت خـیـرالـنـسا شکست این غـم کجا برم که پس از رحلت نبی سنگ سـقـیـفه سـیـنۀ آئـیـنه را شکـست هر قطرهای که میتکد از چشمهای ما دارد به لب سؤال که آن در چرا شکست؟ هیزم، غلاف، میخ و دری نیمه سوخته بازو جدا و سیـنه و پهـلو جدا شکـست دسـت دعـا گـرفـت بـگـویـد کـه یـا إلـه حــتـی إلـه نـیـز مـیـان دعــا شـکـسـت
: امتیاز
|
ذکر مصائب حمله به خانه امیرالمؤمنین و جسارت به حضرت زهرا سلاماللهعلیها
کار داریم در این شعـر فـراوان با دَر گـوئـیا خورده گره با غـزلِ مولا، در وَ قـسم بَر ترکِ کعـبه که حتی دیـوار میشد از عشقِ علی پیشِ علی دَرجا در جـانـشینِ نـبـیالله که شـد روزِ غـدیـر خستـگیهای پیـمبـر همه شد یکجا در شهر علم است نبی شهرِ طرب انگیزی که برایش به خدا هست عـلی تنها در مینشـستند یتیمان همه شب منتـظرش خـیـره بر در هـمگی تا بـزنـد بابا در چیره بر قـلعـۀ قلبِ همِگـان شد وقـتی کَـنده شد با دَمِ یا فـاطـمهاش از جا در شُد دَرِ قـلعه ز جا کَـنده ولی مرغِ دلم ناخـود آگـاه سفـر میکـند از در تا در نکـند در غـزلـم بـسـته شود دسـتانـش نـکـنـد در غـزلـم بـاز شـود بـا پـا در میخِ در داغ شد و مادرمان زخمی شد او کنون تکـیه به دیوار نـماید یا در؟! آنچنان با لَگدی باز شد آن در که همه فکـر کـردند که دیـوار یکی شد با در آه! سادات ببـخشـند ولی خـورد زمین در همین فاصله هم کنده شد از لولا در رد شدند آن همه نامرد از آن در با پا تـا که افـتـاد بـه رویِ بـدنِ زهــرا در بچه سید نشدم دستِ خودم نیست ولی وسـطِ روضه دلـم گـفت بگـویم مـادر کربلا جلوۀ هفـتاد وسه تَن میشد اگر انـدکی تاب میآورد در آن غـوغا در آه! ای فاطـمه؛ ای عـلتِ لبـخـندِ عـلی رفتی و بعـدِ تو انداخت زِ پا او را در ما فـقـیـریم و یـتـیـمـیم و اسـیریم همه جز تو فـریادرسی نیست بیا بُگْـشا در با دعای فَرَجت از خودِ خورشید بخواه تا کـمی بـاز کـند روی هـمه دنـیـا در
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت زهرا سلاماللهعلیها
هـر که مـرا بـا داغ زهــرا آشـنـا کـرد خـیرش قـبولِ حق، دلـم را با خـدا کرد من دسـتـبوسـش میشوم تا روز محشر هرکس مرا ایـنگـونه بر او مـبـتلا کرد یک لحظه با خود فکر کن بیاو چه میشد؟ پـروردگـار ما عجب لـطـفی به ما کرد حــتـی اگــر ذریــۀ زهـــرا نــبــاشــیـم او را به مهرش میشود مادر صدا کرد در قـلب زهـرا جا گرفته هرکه خود را پـای دفـاع از مـذهبِ شـیـعـه، فـدا کرد زهـرا، که امرش بر امامش بود واجب خود را به پشت در فدای مرتضی کرد آن فرقه که در سینهاش بغض علی بود در کوچه با زهرای مرضیه چهها کرد مـلـعـونِ نـامـردِ نـمـک نـشـناسِ کـافـر چـه آتـشـی در خـانـۀ حــیـدر بـپـا کـرد راه ورود نــانـجــیــبــان را بـه خــانــه روبـاه پـیـرِ شـهـر، بیرحـمـانه وا کرد در ازدحـام و همهمه، یک لحـظه مادر با سـیـنۀ زخـمی کـنـیزش را صدا کرد در روی زهـرا بود، فـضه با مکـافـات از سـیـنـۀ مـجـروح او در را جـدا کرد چـشـمان حـیـدر تـار میبـیـند، بـمـیـرم شهـر دو رویی ها عجب با او وفـا کرد دار و نـدارش بـین آتش سـوخـت مردم آهی کـشـید و ذوالفـقـارش را رها کرد
: امتیاز
|
ذکر مصائب حمله به خانه امیرالمؤمنین و جسارت به حضرت زهرا سلاماللهعلیها
خانه تاریک شد و بر در خانه شرر است جلوی یک زن مظلومه هزاران نفر است کاش لـولای در از سمت دگر باز شود در اگر باز به داخل بشود دردسر است آتش! از در نرو بالا! دم در فاطمه است حرمتش را تو نگه دار! ببین خون جگر است آه مسـمار حیا کن! سوی پهـلـوش مرو صبر کن صبر علی چشم براه پسر است فـضه چـادر برسـان فاطـمه افتاد زمین کمکش کن! همه هستی من در خطر است قنفذ اینقدر نخند! این که زدی یک زن بود با خودت هیچ نگفتی چقدر بیسپر است؟! دخـت پیـغـمـبرتان است! مراعات کنید میزند فاطمه را هرکه در این دورو بر است
: امتیاز
|
ترسیم مصائب حمله به خانه و جسارت به حضرت زهرا سلاماللهعلیها
جای خـوبیهای پیـغـمـبر تلافی میکند با چهل همدست و یک لشگر تلافی میکند آنکه یک آیه برای فـضل او نـازل نشد بیحـیا بـا سـورۀ کـوثـر تـلافی میکـنـد کـیـنه دارد از احـادیث عـلـی و بـابها بغض خود را با فشار در تلافی میکند فـاطـمه افـتـاد، در افـتاد، آنهـا رد شدند مـابـقی را در دل حـیـدر تـلافی میکـند دست بسته، پابرهنه، مرتضی را میکشید هر چه دارد عقده از خیبر تلافی میکند صبر کرده مرتضی اما یقین دارم کسی میرسد با ذوالفـقـار آخـر تلافی میکند
: امتیاز
|
ترسیم مصائب حمله به خانه و جسارت به حضرت زهرا سلاماللهعلیها
بعد از آنکه باز شد سمت شما در بیهوا یک گل نشکفته شد آن لحظه پرپر بیهوا پـارۀ تن خوانده پیـغـمـبر شما را بارها پس زمین خورده همان لحظه پیمبر بیهوا باید از اینجای روضه بگذریم و بگذریم تا به اینجا که زمین افـتاد حـیدر بیهوا دست بردار از کمربند عـلی زهـرا نبود با غـلاف افتاد بر بـازویش آخر بیهوا حضرت اُمِّ ابیـهـا بـسـتری شد چـند ماه بـارها در پـا شـدن افـتـاد مـادر بیهـوا بیهـوا افتادنش را ارث بردند اهل بیت شاه افتاد از فرس در پیش خواهر بیهوا
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلاماللهعلیها ( وقایع کوچه بنی هاشم)
وقتی خدا دو لوح و قلم را درست کرد نـوری میان عـرش معـلی درست کرد با نور فاطمه به جهان جان دمید و بعد مـا را گـدای “اُم اَبـیـهـا” درسـت کـرد ما را شـبـیـه خـلـقـت بیانـتـهـای خود از خاک پای حضرت زهرا درست کرد از اشـکهـای مـــادر مــا آب آفــریــد با گـریههای فـاطـمه دریا درست کرد از تار و پـود چـادر مـادر نخی گرفت حَـبـلُ المَـتـین برای گـداها درست کرد اصلاً دلـیـل خـلـقـت دنـیاست، فـاطـمه نـور خـدا و زهـرۀ زهـراست، فـاطمه بــانـوی آب و آیــنـه، بـانــوی آفـتــاب ای قـطرههای اشکِ نـمازِ شبت گلاب لـبخـنـد میزنی و نـبـی فـکـر میکـنـد این خـنـدۀ خـداست نـشـسته مـیان قاب هم کـوثر خـدایی و هم بَضعَـةُ الرَّسول هـم ذوالـفـقـار و ذکـر قـیـام ابـوتـراب رزق تـمـام عـالم از این خانه میرسد حاجات اهل عالم از این خانه مستجاب من هر نفـس که بیتو کشیدم تبـاه بود هر لحظه که به یاد تو بودم شده ثواب ای چـادر تـو، سـایـۀ روی سـر هـمـه یا فـاطـمه، فـقـط تو شـدی مـادر هـمه حـق را کـنـار سـفـرۀ مـولا شـنـاخـتـیم از وصـلههای چـادر زهـرا شـناخـتـیم با قـطرههای اشک به کـوثـر رسیدهایم مـادر تو را شـبـیه به دریـا شـنـاخـتـیم در روضۀ تو «مَنْ عَرَفَ نَفْسَه» دیدهایم خود را شـنـاخـتـیم، تو را تا شناخـتـیم ما بـنـدۀ « فَـقَـدْ عَـرَفَ رَبَه» نـیـستـیم بـا مـهــرِ مــادریِ تـو امـا شـنـاخـتـیـم زهـرا چقدر زحمت ما را کشیده است تا اینکه بـین روضه خـدا را شناخـتـیم مـا را نـوشـتـهانـد مـسـلـمـان فـاطـمـه ایـمـان ماست، بـسـته به ایـمان فاطمه حق را علم علیست، علمدار فاطمهست بـانـوی استـقـامت و ایـثـار فـاطمهست در خانهای که واژۀ برخواستن علیست ذکـر قـیـام حـیـدر کـرار فـاطـمـهسـت تسبیح فاطمه صد و ده بار یا علیست تسبیح مرتضی صد و ده بار فاطمهست اصلاً علیست فاطمه و فاطمه علیست در پشت در علیست، نه! انگار فاطمهست آن بانـوی رشـیـده که از حـال میرود در سجدههاش، با تن تب دار فاطمهست مـقـتل نـوشـته بـود تو را بیهـوا زدند مـقـتل بگـو که مـادر ما را چرا زدند؟ آتش به روی قـامت در بود و یک نفر آری هـجـوم چـند نفـر بود و یک نفـر قرآن به روی نیزه که نه، زیر دست و پاست کوچه پر از اراذلِ شر بود و یک نفر سـیـنـه سـپـر نـمـوده فـدای ولـی شـود این هجمهها به سمت سپر بود و یک نفر فرصت نکرده است عـلی را صدا کند مـوج بلا و اوج خطـر بود و یک نفـر زهـرا نشـسته بود به دامـان خـویشـتن فـضه گـواه داغ پـسر بـود و یک نفـر پروانه سوخت و وسط شعلهها نشست آئــیــنــۀ تـمـام نــمـای خــدا شـکـسـت
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلاماللهعلیها
تمام عـشق خطی از کـتاب فاطمهاست و نـور ذرّهای از آفـتـاب فـاطـمهاست! به اسـتـنـاد بـیـانـات سـیـزده مـعـصـوم بهشت هشت درش جمله باب فاطمهاست عـلیست ساقی کـوثر ولی ببـین سـاقی خودش چگونه سراپا خراب فاطمهاست! شـروع نهـضت سـرخ مدافـعـان حـرم مـیان کـوچه و از انـقـلاب فاطـمهاست کدام کوچه؟ همان کوچهای که کفر در آن شکست خوردۀ فصل الخطاب فاطمهاست خوشم که شیعهام و چشم من به روز حساب به ذرّه پروری بیحـساب فاطـمهاست!
: امتیاز
|
ذکر مصائب حمله به خانه امیرالمؤمنین و جسارت به حضرت زهرا سلاماللهعلیها
گـیـرم كه خانه خـانۀ وحـی خـدا نبود آتـش بـه بـیـت اُمِّ ابــیـهــا روا نـبــود آن بانویی كه حرمت قرآنیاش سزاست در كـوچـهاش تـهـاجم اعـدا سزا نبود در آسـتان خـانـۀ او دود بهـر چـیست آل رسـول تـازه مـگـر در عـزا نـبود احـمـد مـگـر سـلام به او بـارهـا نـداد زهرا مگر ز اهل همین «هل اتا» نبود پرداخت شد بهای رسالت عجب چه زود پس بـیـعـت ولای عـلـی بـیبـهـا نبود حالا چه وقت مجلس شورای رهبر است حـیـدر مـگـر خـلـیـفـۀ دین خـدا نـبود ای قوم این همه عجله از برای چیست مولا مگر به غـسل رسـول خـدا نبود در كار خیر این همه رأی خلاف چیست حالا كه وقت شبهه و چون و چرا نبود در شهرتان همایش نامردی از چه روست بازوی دین سـزای غـلاف جـفـا نبـود نامردی است ضربه به گل بیهوا زدن آیا هـجـوم سـیـلیتـان بـیهـوا نـبـود؟ حـتی صدای سـیـلیتان تا بـقـیع رفت ایـن كـار غـیـر زادۀ قــوم دغـا نـبـود این ماجرا حماسۀ زهرا شناسی است كـوثـر مگـر شـناسۀ خـیـر النـسا نبود
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلاماللهعلیها ( وقایع کوچه بنی هاشم)
کعبه به چشمش میکشد خاک درش را باران تـلاوت مینـمایـد کـوثـرش را روزی رسان خلـوت قـدّیـسهها اوست وقـتی به لـب دارند نـام اطـهـرش را مـمـسـوسـۀ ذات خـداونـد است بـانـو ریـسیـدهاند از نور یعنی معجرش را حـوریـهای میگـسـترانـد زیـر پـایش وقت عبور از کوچهها بال و پرش را کوچه دو رکعت روضه میخواند؛ امامی زین کوچه دیده داغ سخت مادرش را در دست دارد دستهایی را که میچید چون باغـبان گل بوسۀ پیـغـمبرش را ناگـاه رنـگ آسـمـانها نـیـلـگـون شد مردی خدا نـشناس بسته مـعـبرش را مردی که بویی از حـیا هرگز نبـرده بیشک لگد کرده غرور شوهرش را ریحانۀ نازکتر از گل زخم خورده است داسی به یغما میبرد برگ و برش را چشمش گره از کار حیدر باز میکرد بسته است سیلی چشم مریم پرورش را درّ نجـف مـیریـزد از چـشـم امـامی از خاک بردارد چگـونه گوهـرش را مادر به خـانه میرود اما پس از این از درد با دسـتار میبـنـدد سـرش را
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت زهرا سلاماللهعلیها
شکر حق فصل روضهها آمد بـانـگ حـی عـلـیالـعـزا آمـد روضهاش، اهل درد میخواهد فـاطـمه کـیـست؟ ماه پیـغـمبر تـا ابـد در پــنــاه پــیــغـمــبـر بهجت قلب مصطفی زهراست فـاطـمـه حـجّـت امـامان است آنکه آمـوزگـار سـلـمـان است راز او باخـدا هـماهـنگ است یکتـنه جان فـدای مـولا کرد هـم تـولّـی و هـم تـبـرّی کـرد مـقـصـد راه او شـهـادت بـود وصف اوصاف او میسر نیست با مقـامـش کـسی برابر نیست ذکر لبهای مرتضی زهراست مست از جـام کـوثـری هستیم شیـعه هـستیم و مادری هستیم تـا ابــد پــیــرو شـهــیــدانــیـم بین ما عشق و عهد و پیمانیست تا علی هست، شیعه تنها نیست یکدلیم و هـمیـشه یکرنگـیم همچو سلـمان که اهل ایـرانیم عـاشـق اهـل بـیـت و قـرآنـیـم بزم زهـرا، مثال اکـسیر است اهل یثـرب به او جـفـا کـردند بـاز هـم فـتـنـهای بـهپـا کردند تـا هــجــوم آورنـد بـر مــولا شـعـله از پـای تا سـرش افتاد تا زمین خورد، دخـترش افتاد درد بــرده ز کـف امـانـش را
: امتیاز
|
ذکر مصائب حمله به خانه امیرالمؤمنین و جسارت به حضرت زهرا سلاماللهعلیها
مدینه غرق ماتم بود و دلها خانۀ غم بود فضا تاریک و بر رخسار گردون گَرد ماتم بود خلایق با دلی بشکسته میگـفـتند پیوسته
: امتیاز
|
ذکر مصائب جسارت به حضرت زهرا سلاماللهعلیها و شهادت حضرت محسن
خـستـند پـرت را و شکـستـند سرت را ای وای که کُـشتـند حسودان پسرت را پشت در آن خانه چه گویم که چهها شد با ضرب لگـد چـیـد حـرامی ثمرت را فریاد زدی فضه بیا بال و پرم سوخت جز اشک چه سازد شررِ بال و پرت را بایـد که به گـوش هـمه عـالـم بـرسـانم غمنامۀ پهلوی به خون غـوطهورت را ای مـادر غـم دیده که در اوج شـقاوت بـردنـد به یـغـمـا هـمـه ارث پـدرت را پـنهـان شدی از ظلمت این عالم خاکی حــاشـا کـه بــیـابـنـد خـلایـق اثـرت را مردانه چو زنها به غـمت اشک بریزم ای وای که کُـشتند حـسودان پسرت را
: امتیاز
|
ذکر مصائب حمله به خانه امیرالمؤمنین و جسارت به حضرت زهرا سلاماللهعلیها
حادثه بالا گرفت و عاقبت یک در شکست ضربۀ پایی رسید و پهلوی مادر شکست اجر و مزدِ حضرت خاتم ادا شد با لگد در میانِ خاک با یک ناله پیغمبر شکست مادرش را دید زیرِ دست و پا دستپاچه شد هیچ میدانی چگونه قلبِ یک دختر شکست؟ خواست تا بیرون کشد از آن هیاهو که نشد پیشِ دو چشمانِ زینب ناگهانی سر شکست شعلهها از یک طرف سوزانده روی فاطمه ضربههای دیگری آمد که بال و پر شکست در کـشاکش نالۀ فـضّه خُـذینی میرسید خادمه یک صحنههایی دید تا محشر شکست در حیاطِ خانه مـولا گوشهای افتاده بود فاطمه را دید بر روی زمین حیدر شکست دستهای مرتضایش بسته شد در پیشِ او با غلامی پهلو و بازوی یک همسر شکست
: امتیاز
|
ذکر مصائب حمله به خانه امیرالمؤمنین و جسارت به حضرت زهرا سلاماللهعلیها
هـیـزم رسـیـد و آتـشی از در بلند شد ای وایِ من که نـالـۀ مـادر بـلـنـد شد مامور شد به صبر علی، از سکوت او سـو اسـتـفـاده کـرد سـتـمگـر بلند شد با جمعی از ارازل و اوباش ریخت و پـایـش بـرایِ کُـشـتـنِ مـادر بـلـند شد در را شکست او، کمرِ شیعه را شکست طـوری که وای وایِ پـیمـبر بلـند شد طوری زدند خاطرشان جمع جمع شد طـوری زدنـد نـالـۀ حـیـدر بـلـنـد شد با این همه همینکه علی بین کوچه رفت دیـوار را گـرفـت از آن در بـلـند شد دستـش رسید دامن مولا ولی شکست از بـس قـلاف تـیـغ مـکـرر بـلـند شد زیـنـب شـنـیـد گـریـۀ در؛ آه مـیـخ را زینب گـریـست دادِ بـرادر بـلـنـد شـد کُنج خرابه هم چـقـدر یاد مـادر است وقـتی دوبـاره گریـۀ دخـتـر بـلـند شد این راه فاطمه است که سر بر ولی دهیم اینگـونه بود شیـعـه اگر سر بلـند شد
: امتیاز
|
ذکر مصائب حمله به خانه امیرالمؤمنین و جسارت به حضرت زهرا سلاماللهعلیها
مادری از نفس افتاده و غوغا شده است وسط هـمهـمه گم نـالۀ زهـرا شده است فـی بـیـوت اذن الـلـه فـرامــوش شـد و پای آلوده ترینها به حـرم وا شده است آتشی که همه جا آب زمیـنش زده است بـانی سـوخـتـنِ خـانـۀ دریـا شـده اسـت بین این چل نفر و آتش و مسمار و غلاف بر سر کشتن ریحانه چه دعوا شده است ناله زد فـضه خـذیـنی پسرم را کـشتـند یل شـش مـاهه فـدای سر بابا شده است دست خـیـبر شکن و بند؟ خـدا رحم کند قامت فاطمه از شرم عـلی تا شده است ای یـهـودی مـدیـنـه تو مـسـلـمـانی کـن اسـدالله، درین معـرکه تـنـهـا شده است فتنه قد کرده عَلَم، غیر دو تن یا که سه تن همۀ شهـر درین حادثه رسوا شده است غیرت فـاطمه یک بار دگر غـوغا کرد بند با معجزه از دست علی وا شده است بند شد باز ولی حرمت سادات شکـست وقت دلـواپـسی زینب کـبری شده است
: امتیاز
|
زبانحال فرزندان حضرت زهرا سلاماللهعلیها در غصب فدک
در کـوچه سـد کـردند راه مـادرم را کُـشـتـنـد طـفــل بـیگـنـاه مــادرم را گرچه برای حق خود چندین سند داشت رد کــردهانـد امــا گــواه مــادرم را با نالـههایش شهـر یاد حـق میافـتاد طــاقـت نــیــاوردنــد آه مــــادرم را پـشت سـر حـیدر زمین افـتاد زهـرا بُـردند چون پـشت و پـنـاه مادرم را دلگیرم این شبها هوای گریه دارم پـوشـانـده ابـری روی ماه مادرم را با چشمها منـظور خود را میرساند زیـر نــظــر دارم نـگــاه مــادرم را هر وقت بابا میرود از خانه بیرون بــایـد بـبــیـنـد قــتـلـگـاه مـــادرم را
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلاماللهعلیها ( وقایع کوچه بنی هاشم)
در آفـریـنـش نـقـطه پـرگـار زهراست دل دلـبـر و دلـداده و دلـدار زهـراست جنات و تجری تحتها الانهار زهراست جـمع اند در او هـم نـبـوّت هم امـامت صـبــر پـیـمـبـر داشـتـن نــور ولایـت کـرّار مـثل حـیـدر کــرّار زهــراسـت در سـجـدهاش الـلـه اکـبـر جـلـوه دارد زهراست خیری که مکـرر جلوه دارد میزان ما زهراست نور و نار زهراست در شأن او پیـغـمـبران مانـدند حـیران هستند خاک چادرش صدها چو سلمان حاتم بیا!صاحب کرم بسیار زهـراست نـان شـبـش را داد سـائـل سـیـر بـاشـد لطف و کرم خوب است دامنگیر باشد سروی که خم گشته به پای یار زهراست پای علی ماند و درآغـوش خطر رفت در را زدند و فـاطمه تا پشت در رفت بـین شـلـوغی بـا تن تـبـدار زهـراست در وا شـد اما پـهـلویـش از کار افـتـاد شـلاق خـورد و بـازویش از کار افتاد حالا میان یک در و دیـوار زهـراست فهمید دیگر بر لبـش تاب سخـن نیست جوری زمین خورده توان پا شدن نیست بیمحسن از کج بودن مسمار زهراست از بعد این هجـمه قـد زهـرا کـمان شد در بسـترش افـتاد دیگـر نیـمه جان شد از درد شبها تا سحر بیدار زهراست
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلاماللهعلیها ( وقایع کوچه بنی هاشم)
دنیای بیزهـرا شبـیه یک سراب است هستی بدون حضرتش نقشی بر آب است هرکس که شد بیفـاطمه تنهـاست، تنها زهـرا کـجـا و آن هـمـه آزار، ای وای زهـرا کجا و در کجا، دیـوار، ای وای بـیـن در و دیـوار و آتـش بــود زهــرا افـسوس مشـتی دیو و دد از او گذشتند با ضـربۀ مشت و لگـد از او گـذشـتـند یک لحـظه یـاد محـسـنش افـتاد و افتاد
: امتیاز
|
مرثیۀ حضرت زهرا سلاماللهعلیها ( زبانحال درختی که شد درب خانۀ حضرت)
سالها پیـش در این شهر درخـتی بودم یـادگـار کـهـن از دورۀ سـخـتـی بــودم به بـرومـنـدی من بود درخـتـی کـمـتـر رشد میکـردم و میشد تـنهام محکـمتر برگهایم گـل تسبـیـح به لب مثل ملَک تکـیه کردم هـمۀ عـمر به بازوی خودم ضربههـایش مـتـوجّه به خـدا کـرد مرا کم کم از چوب من آن روز دری ساخته شد این سعادت را در خـواب نمیدیـدم من غرق در زمزمه و راز و نیازم میکرد جـلـوۀ روشـنـی از نـور خـدا مـیدیـدم آن چه خوبان همه دارند تو تنها داری! روح هـمـراه ملائک به درود آمده بود یک طرف محـو شکـوفایی ایـمان بودم یا پس از هجرت خورشید چرا ماه گرفت؟ نیست هنگام اذان صوت دل انگیز بلال چشم زخمی به جگر گوشۀ یاسین نرسد داغ این بـاغ فـراموش نـگـردد هـرگـز بر سر وسیـنـۀ من مـیخ چرا کوبـیدی؟ مـژده ای دل که مسیـحـا نـفـسی میآید
: امتیاز
|
ذکر مصائب حمله به خانه امیرالمؤمنین و جسارت به حضرت زهرا سلاماللهعلیها
جسارت کرد شعله، مشت زد بر روی در آتش حیا را زیر پا بگذاشت و شد شعلهور آتش همیشه آب بر آتش اثر دارد ولی این بار ندارد رحم بر چشمان بارانی و تر آتش به یمن فاطمه آتش گلستان شد بر ابراهیم ولایت داشت یعنی حضرت حوریه بر آتش میان آتـش کـیـنه پر قـقـنـوس میسـوزد ولی خاکسترش خاموش خواهد کرد هر آتش مغیره، خالد و قنفذ همه لبـریز از کـیـنه همه هم دست با شیطان؛ ولیکن بیشتر آتش نشسته بر دل عالم عجب داغ جگر سوزی غم سیلی، قلاف و تازیانه، ضرب در، آتش تنور فتنه را شیطان همیشه میکند روشن بخوان مرثیه خوان! از روضۀ خولی و سر؛ آتش
: امتیاز
|